هیئت دانشجویی متوسلین به چهارده معصوم (علیهم السلام)

این وبلاگ متعلق به هییت متوسلین به چهارده معصوم دانشگاه سیستان و بلوچستان می باشد

هیئت دانشجویی متوسلین به چهارده معصوم (علیهم السلام)

این وبلاگ متعلق به هییت متوسلین به چهارده معصوم دانشگاه سیستان و بلوچستان می باشد


عزاداری شب های محرم 92

مداح حاج محمد جواد جامعی 

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۲ ، ۲۰:۳۹
هیئت چهارده معصوم دانشگاه زاهدان
 سخنرانی های شب های محرم  حجه الاسلام دکتر میر معینی                            

   (استاد امامت حوزه علمیه قم)

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۲ ، ۲۰:۴۳
هیئت چهارده معصوم دانشگاه زاهدان

سلام
مراسم با حضور حاج آقا پور ذهبی مسئول نهاد رهبری دانشگاه ، حاج آقا کیخا مسئول امور فرهنگی و دکتر رضوانی رباست دانشگاه برگزار شد.
در ضمن خطبه خوانی را حاج آقای پورذهبی انجام دادند.
برای دیدن عکس های مراسم خطبه خوانی غدیر به ادامه مطلب مراجعه نمایید.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۲ ، ۱۰:۳۰
هیئت چهارده معصوم دانشگاه زاهدان


دکتر خاطره اولین روز تدریسش رابرای ما تعریف کرده بود.می گفت اولین دفعه ای که برای تدریس به کلاس رفتم با توجه به قد نسبتا کوتاه و جثه کوچکم شاگرد ها شروع کردند به متلک گفتن.مثلا می گفتند که استادی برای تو زوده ، بیا بشین.فکر کردند مانند خودشان دانشجو هستم.همین طوری رفته ام پشت میز استاد مانده بودم چه کنم همان زمان معاون دانشکده وارد کلاس شد و به دانشجویان گفت که استادتان آقای دکتر شهریاری هستند.در دانشکده این کار عرف نبود و کار خدا بود که این اتفاق بیفتد.حدود نصف کلاس سرشان را پایین انداختند و نگران بودند که شاید بخواهم تلافی کنم.


از دوستان دوران دانشجویی شهید شهریاری

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۲ ، ۱۸:۲۱
هیئت چهارده معصوم دانشگاه زاهدان


ما هیچ وقت با شهداء خداحافظی نمیکنیم


اگر یک روز دلتان هوس شهید کرد،ماراهم به دلتان راه بدهید .اگر راه افتادید تا سری به دیوار نوشته های قدیمی بزنید وبوی شهید را از آنها بجویید ماراهم همسفرتان کنید ما با بوی شهید پروبال می گیریم .ما با بوی شهید رخت آسمان می پوشیم وهمبال ملائک قدسی می شویم .اگر روزی شهدا به خوابتان آمدند ،ماراهم به دشت خوابتان ببرید.اگر بوی عباس (ع)به سرسرای روحتان وزید ولباس دلتان شد وپرچم روحتان رانوازید ،قسمتی ما راهم کنار بگذارید.

آی مردانی که هنوز محمل شهدابرشانه هایتان سوار است وگونه هایتان شبنمزار است !آی زنانی که برچادرهایتان ،شاپرک عطر شهید نشسته است !

ما راهم به شهداپیوند دهید؛که بی شهید ،گرداب زندگی نبلعدمان ؛که جاده های طولانی ندزدندمان؛که دیوارهای بلند شهر،توی خودشان گممان نکنند ؛که خورشید ولایت را نکند در پشت آسمانخراشها گم کنیم  که .........

خوشا به حال شما !

خوشا به حال دیوارهای کوتاه کوتاه که هنوزهم عکس شهید توی سینه هایشان دارند!

خوشا به حال کوچه پس کوچه های باریک باریک که تابلو نام شهید توی دستشان گرفته اند!

خوشا به حال درختها که هنوز هم شکوفه هایشان را با نام شهداباز می کنند وبرگهایشان را به بوی شهداطراوت می دهند!

خوشا به حال جاده های کوتاه که روی دلشان ،جای پای شهید است وخاطره خوش کاروانهای کربلا ، هنوز در صندوقچه سینه هایشان باقی ست!

خوشا به حال مسجد که هنوز سنگر شهداست ودورتادور پیشانی اش ، پیشابندی از عکس شهدای مسجد پیداست!

خوشا به حال گلدسته ها که باز هم در آسمان شهر،سنجاقک نام شهید می پراکنند!

خوشا به حال شقایقها وآلاله ها که هنوز به نام شهدا گل میدهند!

خوشا به حال بهشت زهرا ،بهشت رضا ،وهمه بهشت آبادها که بهشت شهیدان اند وهر شب ، در خراب آباد سینه هایشان ،جشنی از بزم شور آفرین شهدا پیداست!

خوشا به حال پیشانی بندها که به خاطر شهداتا همیشه نام ونشان تقدس دارند وبچه های بسیج ،به خاطرشان سر ودست می شکنند !

خوشا به حال کوله پشتیها که هنوز هم یاد شهید می دهند ودر رگهایشان نفس شهداجاری ست!

خوشا به حال گل که بوی شهید می دهد!

خوشا به حال جبهه ها که شهید آبروی آنهاست !

خوشا به شلمچه که نامش به خاطر شهید ،آسمانی شد ه است !

خوشا به حال خرمشهر که به خاطر شهدا زبانزد دنیاست!

خوشا به حال چفیه که یادگار شهید است واشک توی تار وپودش نهفته!

خوشا به حال پرستوها که در کوچشان ،به کوچ شهید فکر میکنند ومثل شهید اوج می گیرند !

خوشا به حال آفتاب که برق چشم شهید توی قرص صورت اوست!

خوشا به حال ماه که مثل پیشانی شهید روشن وزلال وخواستنی ست!

خوشا به حال جویبار که پر از زمزمه شهید است!

خوشا به حال چشمه که قل قل مهر شهید برلبهای او پیداست!

خوشا به حال بچه های بسیج که لباس شهید به تن دارند ،پوتین شهید به پای آنهاست ،فانسقه شهید به کمر بسته اند وپیشانی بند شهید بالای ابروهای پر پشت وقشنگشان چشم نواز است!

خوشا به حال بچه های بسیج که یادگار شهیدان قرارگاه بهشت اند وسایه صمیمی آنان روی گذرگاه زمین!

خوشا به حال شهید که همسایه ی دیوار به دیوار مهربانی بی پایان خداست وهم صحبت خدا!

وخوشا به حال شهداکه ................

ما هیچ وقت با شهداخداحافظی نمی کنیم. ما میخواهیم هر کداممان سایه ی یک شهید برروی زمین باشیم تا اگر برما نسیم بوزد ،به رقص در آییم ؛واگر  آفتاب ایمان بر تنمان بنشیند ،به پرواز درآییم.ما میخواهیم یک بسیجی باشیم .

ما می دانیم که هیچ عابر مهربانی بر سایه شهید پا نمی گذارد ؛چون این سایه ها همیشه به دنبال اصل خود ،یعنی شهیدان روان اند .

ما میخواهیم هر کدام سایه یک شهید باشیم تاماهم همسایه دیوار به دیوار خداباشیم.

                     

                   برگرفته ازکتاب خوابی پر از شکوفه وشاپرک

                                نویسنده : آقای مجید ملا محمدی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۲ ، ۱۰:۳۰
هیئت چهارده معصوم دانشگاه زاهدان

بسم الله ...

دیروز که به گلزار شهدا رفته بودم روی گلزار شهدا جعبه ای نظرم رو به خودش جلب کرد .

روش نوشته شده بود : دلنوشته ای به شهیدان .

رفتم تو قسمت مزار شهدای گمنام ٬ یه گوشه ای نشستم و خیره شدم بهشون .

یعنی چی ؟

دلنوشته ای به شهیدان . مگه اونها خودشون نمی دونن ما چی می خوایم .

مگه نمی دونن برای چی می ریم پیششون . دیگه چه نیازی هست که من براشون دلنوشته بنویسم .

توی این فکرها بودم که یاد این جمله افتادم که خدا گفته : من می دونم که بنده هام چی می خوان ٬ اما دوست دارم که اونها خواسته هاشون رو به زبون

بیارن ٬ من دوست دارم صداشون رو بشنوم .

خواستم شروع کنم به نوشتن اما بازم رفتم تو فکر ٬ حالا چی ....

حالا که قرار بود بنویسم هیچی به ذهنم نمی اومد .

تا وقتی که قرار به گفتن بود همه چی داشتم اما حالا که باید می نوشتم هیچی به ذهنم نمی اومد .

ذهنم کاملا خالی شده بود .

اما بالاخره خواستم از یه جایی شروع کنم .

شروع کردم و نوشتم ...

بسم رب الشهدا و الصدیقین

سلام رفیقم ....

سلام لاله خونینم....

 سلام همراه من در سخت ترین شرایط زندگی....

 سلام یاور امام زمانم ....

سلام شهیدم ...

قراره باهات روی کاغذ حرف بزنم . خیلی حرف داشتم اما ذهنم یه دفعه خالی شد . انگار هیچی ندارم برات بگم .

الان اینجام کنار شما ٬ کنار تربت پاک شما ٬ شما شهدای گمنام ....

گمنامید اما از همه مشهورتر ...

این روزا دل همه خونه ٬ دل آقام ٬ دل رهبر ٬ دل شما ٬ دل مردم و دل من ...

تو دلم خیلی چیزاست که به کسی نمی تونم بگم جز به شما .

آی شهدا ....

تا کی این همه نامردمی ها ...

پس کی آقامون میاد .

اون آقایی که این روزا از همه مظلومتره . حتی از جد بزرگوارشون مولا علی (ع).

شما دعا کنید ....

دعا کنید برا ظهور آقام ...

دعا کنید برا دل آقام برا دل من برا دل ....

برام دعا کنید...

 می گن به هرکی بگی التماس دعا یه دینی میشه به گردنش و باید برات دعا کنه .

پس شما هم برام دعا کنید.

برا همه دعا کنید .

دعا کنید که شرمنده نشم ...

شرمنده خدا ٬شرمنده آقام ٬ شرمنده رهبر ٬ شرمنده شما و شرمنده دلم ...

آی شهدا التماس دعا ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۲ ، ۱۰:۳۰
هیئت چهارده معصوم دانشگاه زاهدان


شهردار که بود ، به کار گزینی گفته بود از حقوقش بگذارند روی پول کارگرهای دفتر. بی سرو صدا، طوری که خودشان نفهمند.

 

حمید سه ساله بود که مادرشان فوت کرد. از آن موقع نامادری داشتند. مثل مادر خودشان هم دوستش داشتند. رفتیم خانه شان ؛ بیرون شهر. بهم گفت « همین جا بشین من می آم.» دیر کرد. پاشدم آمدم بیرون ، ببینم کجاست. داشت لباس می شست؛ لباس برادر و خواهر های ناتنیش را . گفت « من این جا دیر به دیر می آم. می خوام هر وقت اومدم، یه کاری کرده باشم.»

 

شهر دار ارومیه که بود، دوهزار و هشت صد تومان حقوق می گرفت. یک روز بهم گفت« بیا این ماه هرچی خرجی داریم رو کاغذ بنویسیم، تا اگه آخرش چیزی اضافه اومد بدیم به یه فقیر.» همه چی را نوشتم ؛ از واکس کفش گرفته تا گوشت و نان و تخم مرغ. آخر ماه که حساب کردیم، شد دوهزار و ششصد و پنجاه تومان. بقیه ی پول را داد لوازم التحریر خرید، داد به یکی از کسانی که شناسایی کرده بود و می دانست محتاجند. گفت « اینم کفاره ی گناهای این ماهمون.»

 

باران خیلی تند می آمد. به م گفت « من می رم بیرون» گفتم « توی این هوا کجا می خوای بری؟» جواب نداد. اصرار کردم . بالاخره گفت « می خوای بدونی؟ پاشو تو هم بیا. » با لندروز شهرداری راه افتادیم توی شهر. نزدیکی های فرودگاه یک حلبی آباد بود. رفتیم آنجا. توی کوچه پس کوچه هایش پر از آب و گل و شل. آب وسط کوچه صاف می رفت توی یکی از خانه ها. در خانه را که زد، پیرمردی آمد دم در. ما راکه دید، شروع کرد به بد و بی راه گفتن به شهردار. می گفت « آخه این چه شهردایه که ما داریم؟ نمی آد یه سری به مون بزنه ، ببینه چی می کشیم.» آقا مهدی بهش گفت «خیله خب پدرجان . اشکال نداره . شما یه بیل به ما بده، درستش می کنیم؟» پیرمرد گفت « برید بابا شماهام! بیلم کجا بود.» از یکی از هم سایه ها بیل گرفتیم. تا نزدیکی های اذان صبح توی کوچه ، راه آب می کندیم.



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۲ ، ۱۰:۳۰
هیئت چهارده معصوم دانشگاه زاهدان

شلمچه بودیم!

بس که آتش سنگین شد،دیگه نمی تونستیم خاکریز بزنیم.

حاجی گفت:"بلدوزرهارو خاموش کنید بذارید داخل سنگر ها تا بریم مقّر".

هوا داغ بود و ترکش کُلمَن آبو سوراخ کرده بود.

تشنه و خسته و کوفته،سوار آمبولانس شدیم و رفتیم.به مقر که رسیدیم

ساعت دو نصفه شب بود. از آمبولانس پیاده شدیم و دویدیم طرف یخچال.یخچال نبود.

گلوله ی خمپاره صاف روش خورده بود و برده بودش تو هوا.دویدیم داخل سنگر.

سنگر تاریک بود،فقط یه فانوس کم نورآخر سنگر می سوخت.

دنبال آب میگشتیم که پیر مرادی داد زد:"پیدا کردم!"

و بعد پارچ آبی رو برداشت و تکون داد.

انگار یخی داخلش باشه صدای  تَلق تَلق کرد.گفت:"آخ جون"

و بعد آب رو سرازیر گلوش کرد.می خورد که حاج مسلم- پیر مرد مقر- از زیر پتو

چیزی گفت:"کسی به حرفش گوش نداد.مرتضی پارچو کشید و چند قُلُپ خورد.

به ردیف همه چند قُلُپ خوردیم.خلیلیان آخری بود.تَهِ آبو سر کشید.

پارچ آبو تکون داد و گفت:"این که یخ نیست.این چیه؟!"

حاج مسلم آشپز،سرشو از زیر پتو بیرون کرد و گفت:

"من که گفتم اینا دندونای مصنوعی منه!یخ نیست،اما کسی گوش نکرد،منم گفتم

گناه دارن بزار بخورن!"هنوز حرفش تموم نشده بود که همه با هم داد زدیم:"وای!"

واز سنگر دویدیم بیرون. هر کسی یه گوشه ای سرشو پایین گرفته بود تا...!

که احمد داد زد:

"مگه چیه! چیز بدی نبود!آب دندونه!اونم از نوعِ حاج مسلمش! مثل آبنبات.

اصلا فکر کنید آب انجیر خوردید".


راوی: محسن صالحی حاجی آبادی


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۹۲ ، ۱۰:۳۰
هیئت چهارده معصوم دانشگاه زاهدان


شهادت هنر مردان خداست...آیا نصیب ما میشود؟!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۲ ، ۱۰:۳۰
هیئت چهارده معصوم دانشگاه زاهدان

با سلام

در زیر لیستی از برنامه هایی را قرار دادیم که به صورت هفتگی توسط هیئت دانشجویی متوسلین به چهارده معصوم(علیهم السلام)در مسجد حضرت قائم (عج) برگزار می شود.


سه شنبه بعد از نماز عشاء دعای توسل

پنج شنبه بعد از نماز عشاء دعای کمیل

جمعه صبح ساعت 6:30 صبح دعای ندبه

جمعه بعد از نماز عشاء زیارت آل یاسین


انشالله که توفیق حضور داشته باشیم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۹۲ ، ۱۹:۲۴
هیئت چهارده معصوم دانشگاه زاهدان